شهيد اسماعيل‌ دليري‌

 
شهيد اسماعيل‌ دليري‌ فرزند جمشيد به‌ سال‌ 1343 در روستاي‌ گوراب‌پس‌ شهرستان فومن قدم‌ به‌ جهان‌ گذارد. اين‌ شهيد بزرگوار مادرش‌ را در دوران‌ كودكي‌ در يك سانحه‌ي ‌ آتش‌سوزي‌ از دست‌ داد و از آن‌ پس‌تحت‌ نظر پدر، رشد و تربيت‌ يافت‌. تحصيلات‌ خود را تا پايه‌ي‌ سوم‌ راهنمايي‌ ادامه‌ داد و پس‌ از آن ‌به‌ خاطر نداشتن‌ امكانات‌، از ادامه‌ي‌ تحصيل‌ بازماند. پس‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ به‌ نهاد بسيج‌ پيوست‌ ودر طرح‌هاي‌ شهيد كلانتري‌ و شهيد كلاهدوز شركت‌ نمود. پس‌ از مدتي‌ از طريق‌ نهاد بسيج‌ به‌ سوي‌ جبهه‌هاي‌ حق‌ عليه‌ باطل‌ شتافت‌ و سرانجام‌ در تاريخ‌ بيست‌ و پنجم‌ خرداد 1364 در منطقه‌ي‌هورالهويزه‌ (هورالعظيم‌) به‌ شهادت‌ رسيد و به‌ ملكوت‌اعلي‌ به‌ پرواز درآمد.مزار شهید در روستای گورابپس می باشد.

 <<وصيت‌نامه‌>>

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
  درود به فرزند پاک رسول الله امام مهدی ونایب برحقش امام امت و خدائی را که انمسانی پیامبر گونه ای چون امام خمینی را بعد از گذشت یکهزار وچهارصد سال برای این مردم رهبر قرار داد تا اسلام وشهدای حق وحقیقت از هابیل تا سالار شهیدان حسین (ع)وتمامی شهدای عاشورا وجنگ تحمیلی این جنگ را خداوند برای آزمایش مومنین واقعی خود بوجود آورد تا بلکه کسانی که با شما  میگویند ما مسلما نیم ما پیروخط حسین علیه السلام هستیم خود را بنمایانند خدا را شکر میکنم توانستم راه شهیدا را ادامه دهم وبه معبودم بپیوندم .
پدر ، برادرانم ، خواهرانم به شما عزیزان وصیت می کنم که وحدانیت خداوند بتربت انبیاء...امامت واولیا در اسلام چند کلمه ای را که برای شما در لحظات آخر عمرم مینویسم برای این است که شاید توانسته باشم هدایتگر کوچکی برای شما ملت ایران با شم .
 اولین وصیت من اطاعت شما از اسلام وامام امت است همیشه در نظر داشته باشید که هر چه پیش آید از مشیت وارده خداوند است اسلام امروز ملت ایران است .چشم امامزمان به شما ملت ایران است کاری نکنید خدا ناکرده پیش خداوند عظیم ورسول خدا سر افکنده وسربزیر باشیم به فرمایشات امام گوش فراردهید وامام را تنها نگذارید که تنها گذاشتن امام خیانت به اسلام است قبل از به جبهه بیایم همیشه ناراحت بودم که خانواده ما شهید نداده واز خدا میخواستم که سعادت شهادت را نصیب من کند تا بلکه بازماندگانم سر افراز باشند به تمامی مادرانی که جگر گوشه های خود را در راه خدا از دست داده اند توصیه میکنم که هیچ ناراحتی به خود را ه ندهید شما در میان اجتماع صاحب کمال وافتخارید ودر میان مردم سربلند زندگی کنید زیرا شما توانستید امانتی که خدا به شما عطا کرده وهرلحظه میتوانست از شما بگیرد به بهترین وجه به درگاه او تقدیم کردید .
وشما ای  پدر جان نتوانستم برای شما فرزند لایقی باشم وامید آن را دارم که عفوم نمائید پدر جان موقعی که بیاد فرزند خود افتادی بیاد فرزندانی باش که بدن پاره پاره شان را مادرانشان ندیده اند منتظر من مباش چون نرفته ام که زنده برگردم رفته ام تا مبارزه با کفر بکنم بکشم واگر نتوانستم کشته شوم.
وشما ای برادران وای خواهرانم اگر من در این را ه که راه  شهیدان است کشته شدم ره مرا برادرم پرویز ادامه بده که با این کارتان خشنود خواهم شد تقاضا میکنم که پس از مرگم قطره اشکی نریزید باید شادباشید تا در شادی ما سهیم شوید شما ای برادرانم وخواهرانم بجای گریه با پرچمی قرمز ولبخند برلب برسرمزارم بیائید .
چند سفارش به خواهران حزب الهی خواهرانم حجاب اسلامی را پیش گیرید وبه متاع ولباس رنگارنگ نیاندیشید وبه یادخدا باشید وبا مشرکان ومنافقان در ستیز باشید  واحساس مسئولیت زینب گونه بکنید ونماز را از یاد نبرید وهمیشه بیاد سوره والعصرباشید .
فرزند کوچک این امت اسماعیل دلیری